عشق تو گرفت ا تن من تاب و توان را
ترسم که به پایان نرسانم این رمضان را
آه ای رطب دورترین شاخه چه میشد
شیرین کنم از شهد لبان تو دهانم را
باید که به دادم برسد آن که به من داد
لبریز تر از ظرف دلم این هیجان را
تا چند فقط طوطی خوش خوان تو باشم
انکار کنم ای غم حاجت به بیان را
یک بار به من گوش جهان را
آن وقت تو مال من و من مال تو باشم
با جذبه ی یک اخم برانم همگان را
:: برچسبها:
شعر,
|